**اینجا همه چی درهمه** | ||
|
من چقد خوشبختم که به او دل دادم بی هراس و تردید ، باورش می دارم چه دلی داشت ز من ، نتوان باور کرد گله هایی می کرد که توانم کم کرد دوری چند روزه ، چقدر آزارش داد که غریب و آشنا ، نام مجنونش داد آن همه شادابی ، از وجودش دست شست نا امیدی و درد ، روح او را آشفت گفت که من چون آبم ، او وجودش تشنگی حس و حال عشق او ، آخر آشفتگی یعنی او تا این حد به دل من دل بست که به روی هر کس راه عشقش را بست حاصل این دوری ، باور قلبم بود قلب پر دردی که ، در برش سخت آسود نظرات شما عزیزان: [ دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:شعر غم انگیز-عاشقانه, ] [ 22:35 ] [ الهام معاوی ]
|
|
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |